مدرسه علميه فاطميه مشکين شهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گفتم وگفتی!!!

27 اردیبهشت 1393 توسط سوراني

 

 

 

شب‌ جمعه‌ بود؛ گفت‌ و گويي‌ در لحظاتي‌ ناب‌

وارد شدم‌ بر کريم‌، با دستاني‌ خالي‌ از حسنات‌ و قلبي‌ تهي‌ از سلامت‌

گفتم‌: بسم‌الله النور.

گفتا: الذي‌ هو مدبر الامور.

گفتم‌: بسم‌الله النور النور.

گفتا: الذي‌ خلق‌ النور من‌ النور.

گفتم‌: کيستي‌؟

گفتا: المهدي‌ طاووس‌ أهل‌ الجنّة‌.

گفتم‌: چه‌ زيبا پاسخ‌ مي‌دهي‌.

گفتا: انا ابن‌ الدلائل‌ الظاهرات‌.

گفتم‌: چگونه‌ در برابر قدوم‌ مبارکتان‌ رکوع‌ کنم‌؟

گفتا: ما أسئلکم‌ عليه‌ من‌ أجر إّلا المودّة‌ في‌القربي‌.

گفتم‌: اين‌ جان‌ فدايتان‌، متاعي‌ که‌ هر بي‌ سر و پايي‌ دارد.

گفتا: أللّهمّ وال‌ من‌ والاه‌ وعاد من‌ عاداه‌.

گفتم‌: مولاجان‌! مي‌خواهم‌ شيريني‌ وصال‌ را بچشم‌.

گفتا: تا تلخي‌ فراق‌ نچشي‌ به‌ شيريني‌ وصال‌ خرسند نگردي‌.

گفتم‌: مي‌خواهم‌ محبوب‌ حق‌ تعالي‌ شوم‌.

گفتا: تا ترک‌ لذات‌ طبيعي‌ خيالي‌ نکني‌ محبوب‌ حق‌ تعالي‌ نشوي‌.

گفتم‌: مي‌خواهم‌ کارهايم‌ رنگ‌ خدايي‌ داشته‌ باشد.

گفتا: اگر دائم‌الحضور باشي‌ کار خدايي‌ کني‌.

گفتم‌: در مشکلات‌ غوطه‌ورم‌.

گفتا: کليد حل‌ مشکلات‌ تضرع‌ در نيمه‌ شب‌ است‌.

گفتم‌: افضل‌ اعمال‌ کدامين‌ است‌؟

گفتا: به‌ فرمودة‌ جدم‌ «إنتظار الفرج‌».

گفتم‌: سخنان‌ جدّتان‌ را متذکر مي‌شويد!

گفتا: کنّا نور واحد.

گفتم‌: پايانمان‌ چه‌ مي‌شود؟

گفتا: العاقبة‌ للمتقين‌.

گفتم‌: عزيز عليّ أن‌ أري‌ الخلق‌ ولاتري‌.

گفتا: غبار را پاک‌ کن‌ تا ببيني‌.

گفتم‌: کي‌ مي‌آييد؟

گفتا: إذا قضي‌ امراً فإنّما يقول‌ له‌ کن‌ فيکون‌.

گفتم‌: يا وجيهاً عندالله إشفع‌ لنا عندالله.

گفتا: إنّا غير مهملين‌ لمراعاتکم‌ ولاناسين‌ لذکرکم‌

يا ابا صالح‌ المهدي‌(عج‌)!

چه‌ بگويم‌ که‌ ناگفته‌ خود همه‌ را مي‌داني‌ فقط‌ بدان‌ که‌ من‌ هم‌ به‌ شما اقتدا مي‌کنم‌ آنگاه‌ که‌ دست‌ بر دعا برمي‌داري‌ و مي‌خواني‌:

«أمّن‌ يجيب‌ المضطر إذا دعاه‌ و يکشف‌ السوء»

مينا رياضي‌ ـ نجف‌آباد

 نظر دهید »

گمراه تر از حیوان کیست؟

01 اسفند 1392 توسط سوراني

گمراه تر از حیوان کیست؟

 


در میان موجودات انسان از جایگاه والایی برخوردار بوده و از همین روست که او را اشرف مخلوقات می خوانند اما گاه برای این شریفترین خلق خدا بر روی زمین شرایطی فراهم می گردد که به جایگاه و مقامی افول می کند که پستیش قابل قیاس با سایر مخلوقات نیست.

 


گمراهی

گمراه تر از حیوان کیست؟

آدمی به حیوان به دیده حقارت می نگرد اما غافل از این است افرادی هستند که وجودشان پست تر از حیوان بوده و گوی سبقت را در گمراهی از حیوان ربوده اند، خداوند متعال نیز در قرآن کریم اشاره‌ای بدان ها داشته و فرموده‌اند: ” أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا” آیا گمان می بری اکثر آنها می شنوند یا می فهمند؟ آنها فقط همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر! (فرقان / 44) اما چه ویژگی هایی است که منجر می شود آدمی به مقامی پست تر از حیوان تنزل یابد؟ مصدایق آیه مزبور چه کسانی هستند؟

چه کسی از چهارپایان گمراه تر و چرا؟!

در آیات فوق، خداوند کریم نخست می‌فرماید: آنها که معبودشان هوای نفسشان است همچون چهارپایانند، بعد از آن ترقی کرده و می‌فرماید: أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ:” آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر“! بله آنان که پیرو هوی نفس خویش اند ، خود را به چاه ضلالت افکنده و تباهی را نصیب خویش ساخته اند از همین روست که امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: همانا من بر شما از دو چیز می‌ترسم: پیروی از هوا و درازی آرزو. اما پیروی از هوی، راستش این است که از حق باز می‌دارد، و اما در ازای آرزو، آخرت را فراموش می‌سازد. (أصول الکافی / ترجمه کمره‌ای / ج5 / 281)

روایت قابل توجهی در باب ویژگی مصادیق این آیه وجود دارد، به حضرت صادق علیه السلام عرض شد شما همه این مردم را انسان می دانید. فرمود رها کن و دور بیفکن از آنها چند گروه را:

1- کسی که مسواک نکند 2- کسی که در جای تنگ چهار زانو بنشیند 3- کسی که در کارهای بیهوده وارد شود 4- کسی که بدون داشتن علم و دانش بحث کند 5- کسی که بیمار نیست ولی تظاهر به بیماری نماید 6- کسی که بدون وقوع حادثه ناگوار پریشان حال شود 7- کسی که با رفقاء خود که در مطلب صحیح و درستی اتفاق مخالفت کند 8- کسی که به پدران و نیاکان خود افتخار کند و از کارهای نیک آنان بی‌بهره باشد مانند گیاه خلنج (درختی است بدون پوست) که پوست هایش یکی پس از دیگری کنده می‌شود تا به مغزش برسد. او چنان است که خدای متعال در حق آنها فرموده : إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا آنان مانند چهار پا و حیواناتند بلکه در راه خود گمراه‌تر از آنانند. (بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوی همدانی/ج1 / 11)

جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم، من مأمور شده‌ام که تو را میان سه خصلت مخیّر کنم، تو یکی از آنها را انتخاب کن و دو تا را رها ساز. آدم به او گفت: آن سه چیز چیست ای جبرئیل؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: من عقل را انتخاب کردم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بروید. گفتند: ای جبرئیل ما مأمور هستیم که عقل هر کجا باشد آنجا باشیم. جبرئیل گفت: هر جور که بخواهید، و بالا رفت

چرا از حیوان گمراه تر؟

مفسران بحث های جالبی روی این مساله کرده‌اند که با تحلیل و اضافاتی می‌توان چنین گفت:

1- اگر چهارپایان، چیزی نمی‌فهمند و گوش شنوا و چشم بینایی ندارند، دلیلش عدم استعداد آنها است، اما از آنها بیچاره‌تر انسانی است که خمیره همه سعادت ها در وجود او نهفته است و آن قدر خدا به او استعداد داده که می‌تواند نماینده و خلیفة اللَّه در زمین گردد، ولی کارش به جایی می‌رسد که تا سر حد یک چهارپا سقوط می‌کند.

چارپایان اگر راه را گم کنند، مجهز به اسبابی نیستند که به سوی راه حق هدایتشان کند و اگر گمراه شدند تقصیری ندارند به خلاف این انسانها که مجهز به اسباب هدایت هستند و در عین حال باز گمراهند. اینها از چهارپایان نیز بدبخت‌تر و بینواترند که آنها امکان تعقل و اندیشه ندارند، و اینها دارند و به چنان روزی افتاده‌اند!. (ترجمه المیزان، ج15، ص: 310)

2- چهارپایان تقریبا حساب و کتابی ندارند و مشمول مجازات های الهی نیستند در حالی که آدمیان گمراه باید بار تمام اعمال خود را بر دوش کشند و کیفر اعمال خویش را بی کم و کاست ببینند.

3- چهارپایان برای انسانها خدمات زیادی دارند و کارهای مختلفی انجام می‌دهند، اما انسانهای طاغی و یاغی خدمتی که نمی‌کنند هیچ، هزاران بلا و مصیبت نیز می‌آفرینند.

4- چهارپایان خطری برای کسی ندارند و اگر هم داشته باشند، خطرشان محدود است اما ای وای از انسان بی ایمان هوی‌پرست که گاه آتش جنگی را روشن می‌کند که میلیونها نفر در آن خاکستر می‌شوند.

5- چهارپایان اگر قانون و برنامه‌ای ندارند، ولی مسیری که آفرینش را در شکل” غرائز” برای آنان تعیین کرده است پیروی می‌کنند و در همان خط حرکت می‌نمایند، اما انسان سرکش، نه قوانین تکوین را به رسمیت می‌شناسد و نه قوانین تشریع را و هوی و هوس های خود را حاکم بر همه چیز می‌شمرد.

6- چهارپایان هرگز برای کارهای خود توجیه‌گری ندارند، اگر خلافی کنند خلاف است و اگر راه خود را بروند، که می‌روند، همانست که هست اما یک انسان خود خواه خونخوار هوی‌پرست بسیار می‌شود که تمام جنایات خود را آن چنان توجیه می‌کند که گویی دارد وظایف الهی و انسانی خویش را انجام می‌دهد! و به این ترتیب هیچ موجودی خطرناکتر و زیانبارتر از یک انسان هوی- پرست نیست. (تفسیر نمونه، ج15، ص: 108)

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: همانا من بر شما از دو چیز می‌ترسم: پیروی از هوا و درازی آرزو. اما پیروی از هوا، راستش این است که از حق، باز می‌دارد، و اما درازی آرزو، آخرت را فراموش می‌سازد

شرافت انسان به چیست؟

ویژگی که در انسان او را اشرف مخلوقات ساخته ، قوه عقل و عقلانیت اوست. اگر این خصیصه در وی نباشد فرقی میان انسان و حیوان نیست.

عقل نعمتی است که حضرت آدم علیه السلام آن را برگزید اصبغ بن نباته از علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم، من مأمور شده‌ام که تو را میان سه خصلت مخیّر کنم، تو یکی از آنها را انتخاب کن و دو تا را رها ساز. آدم به او گفت: آن سه چیز چیست ای جبرئیل؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: من عقل را انتخاب کردم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بروید. گفتند: ای جبرئیل ما مأمور هستیم که عقل هر کجا باشد آنجا باشیم. جبرئیل گفت: هر جور که بخواهید، و بالا رفت. (الخصال / ترجمه جعفری / ج1 /  159) و همین عقل است که از هوی پرستی و در نتیجه ضلالت وی جلوگیری می کند.

از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که: ملائکه از جهت قرب به حق و مقام و منزلت) افضل و برترند یا بنی آدم؟ فرمود: فرموده است امیر المۆمنین علیه السّلام که خداوند قرار داده برای ملائکه عقل را بدون شهوت (جنسی و غیره) و قرار داده برای حیوانات شهوت را بدون عقل، و قرار داده برای بنی آدم هم عقل و هم شهوت را، پس هر که از بنی آدم عقلش غالب شود بر شهوتش از ملائکه بهتر و افضلست، و هر کسی شهوتش بر عقلش زیادتی کند از حیوانات پست‌تر و بدتر است. (علل الشرائع / ترجمه مسترحمی / 19)

هر فیضی که از خدا به ما شد واصل


عقل از همه خوب‌تر گردد حاصل


کامل که کمال عقل و دانش دارد


باشد همه چیز او به غایت کامل


 

 نظر دهید »

آیا درست است که بگوئیم یا علی؟

30 بهمن 1392 توسط سوراني

آیا درست است که بگوئیم یا علی؟

امام علی

«یا علی مدد» یعنی استمداد و کمک خواستن از امیر المۆمنین علیه السلام و لذا تحت مفهوم کلی «توسل» قرار می گیرد. لذا با تبیین مسأله «توسل» پاسخ به این سوال نیز روشن خواهد شد.

توسل یعنی تمسک جستن به وسیله ای برای نیل به مقصود. چنانکه می دانید خداوند جهان را بر اساس نظام اسباب و مسببات آفریده است یعنی برای رسیدن به هر چیزی باید اسباب آنرا دنبال کرد. در حدیثی می خوانیم: « أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ: خداوند تنها از طریق اسباب، امور عالم را تدبیر می کند.» [1]

نکته اساسی آن است که این اسباب بر دو گونه اند: اسباب مادی و اسباب معنوی. همانطور که روییدن گل به اسباب مادی خود مثل زمین، شخم زدن، کاشتن، آبیاری و مانند آن نیاز دارد، اسباب معنوی نیز در عالم هستی تاثیرات ویژه خود را دارند. خداوند که همه هستی از اوست، برای اعطای فیض خویش اسبابی را قرار داده است و اموری را در جهت تقویت درگاه خویش و برآورده شدن حاجات به عنوان اسباب معنوی و وسایل معرفی کرده است. چنانکه در سوره مائده آیه 35 می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏ای برای تقرب به او بجوئید».

در بسیاری از روایات یکی از مصادیق «وسیله» در آیه فوق، توسل به اهل بیت علیه السلام بیان شده است. به طور کلی، هر چه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاه الهی را داشته باشد، «وسیله» است. لذا همانطور که نماز، روزه، احسان به دیگران و… «وسیله» هستند، استمداد به انبیاء، ائمه و اولیا نیز «وسیله» است. بنابر این «توسل» استفاده از «وسیله» و تمسک به اسباب قرب خداوند است. این قرآن کریم است که بخاطر مقام عظیم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نزد خداوند، استغفار آن حضرت برای مسلمین تائب را مقبول می داند. [2] پس استغفار و دعا و خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می تواند واسطه شود.

«یا علی مدد» یعنی استمداد و کمک خواستن از امیر المۆمنین علیه السلام و لذا تحت مفهوم کلی «توسل» قرار می گیرد. لذا با تبیین مسأله «توسل» پاسخ به این سوال نیز روشن خواهد شد

نکته اساسی که توجه به آن بسیار مهم است این است که «توسل» که از باورهای مهم شیعه است به هیچ وجه منافاتی با توحید ربوبی ندارد. شیعه صراحتا اعلام می کند که تدبیر همه عالم به صورت استقلالی با خداوند است و کسانی که به امر الهی «وسیله» معرفی شده اند هیچگونه استقلالی از خود ندارند و تنها به اذن و اراده الهی است که می توان آنها را واسطه بین خود و خداوند قرار داد.

سوالی که شاید در اینجا مطرح شود آن است که برای تقرب به درگاه الهی چه نیازی به واسطه است و اصولا مگر نمی توان مستقیما از خداوند استمداد کرد؟

با توجه به آنچه گفته شد روشن می شود که شیعیانی که می گویند «یا علی مدد» به هیچ وجه به دید استقلالی و در عرض خداوند به علی علیه السلام نمی نگرند بلکه تنها تلاش می کنند حضرت را در پیشگاه خداوند واسطه و وسیله قرار دهند تا بدین طریق خداوند عنایت خاص خود را شامل آنها فرماید و تردیدی نیست که «یا علی مدد» گفتن به این معنا، هیچ گونه اشکالی ندارد بلکه به نوعی عمل به آیه ای است که مۆمنان را دعوت می کند برای تقرب به درگاه الهی، «وسیله» ای انتخاب کنند

در پاسخ به این سوال باید گفت که، اولا: تقرب به درگاه الهی بدون استمداد از وسیله، غیر ممکن نیست. اما بی تردید با کمک گرفتن از آن تاثیر به مراتب بیشتری خواهد داشت. ثانیا: واسطه معرفی شدن معصومین علیه السلام حکمتهای خاص خود را دارد از جمله اینکه : 1- آنها انسانهایی مثل خود ما هستند و از این رو راحت تر می توان با آنها ارتباط عاطفی و معنوی برقرار کرد. 2- از آنجا که معصومین علیه السلام در همه شۆون زندگی اسوه و الگوی بشریند، «وسیله» قرار داده شدن آنها عاملی است برای توجه بیشتر به آنها و الگو گرفتن از آنها در تمام حرکات و سکنات زندگی.

با توجه به آنچه گفته شد روشن می شود که شیعیانی که می گویند «یا علی مدد» به هیچ وجه به دید استقلالی و در عرض خداوند به علی علیه السلام نمی نگرند بلکه تنها تلاش می کنند حضرت را در پیشگاه خداوند واسطه و وسیله قرار دهند تا بدین طریق خداوند عنایت خاص خود را شامل آنها فرماید و تردیدی نیست که «یا علی مدد» گفتن به این معنا، هیچ گونه اشکالی ندارد بلکه به نوعی عمل به آیه ای است که مۆمنان را دعوت می کند برای تقرب به درگاه الهی، «وسیله» ای انتخاب کنند. [3]

 

پی نوشت:

[1] بحار الانوار/ 2/ 90.

[2] وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاۆُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابًا رَحیمًا،و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‏کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‏گذاردند)، به نزد تو می‏آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش می‏کردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار می‏کرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان می‏یافتند. نساء/64. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب: فی رحاب اهل البیت، التوسل ص 18 و 19.

[3] برای کسب اطلاعات بیشتر درباره مبحث توسل می توانید به تفسیر نمونه و المیزان ذیل آیه 35 سوره مائده و آیه 64 سوره نساء مراجعه فرمائید.

 1 نظر

4راهکار قرآنی برای رسیدن به آرزوها !!

26 بهمن 1392 توسط سوراني

بی تردید، یکی از دغدغه های جوانان دستیابی به آرزوهای رنگارنگی است که در اندیشه می پرورانند. در این میان بشارت، ارمغانی بزرگ برای نوجوانان و جوانان است و دستیابی به همه ی آمال سالم انسانی را از رهگذر آیات قرآنی مژده می دهد.


1-امید

اولین چیزی که قرآن در این باره بر آن تأکید می کند و می توان آن را درسی دانست که خدا در طریق رسیدن به خواسته ها به بند گانش یاد می دهد، «امید» است.

خداوند به انسان می آموزد که در همه حال (هم در آرزوهای دنیایی و هم در آرزوهای اخروی) امید داشته باشد و انسان یاد می گیرد که هیچ گاه ازرحمت خدا ناامید نباشد؛ زیرا امید عامل حرکت انسان به سوی کمال است و تا انسان امید نداشته باشد، حرکت تکاملی اش کامل نخواهد بود.

قرآن، مهم ترین اثر و کارکرد امید در زندگی بشر را آسان شدن سختی ها و تقویت روحیه انسان می داند. به این معنا که انسان برای هر عملی می بایست انگیزه ای داشته باشد و هر چه کار سخت و دشوارتر باشد, می بایست امید به بهره وری و بهره مند نیز بیش تر باشد.

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكمُ ْ یُوحَى إِلىَ َّ أَنَّمَا إِلهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ  فَمَن كاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا[سوره كهف / 110]

بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما (امتیازم این است كه) به من وحى مى شود كه تنها معبودتان معبود یگانه است پس هر كه به لقاى پروردگارش امید دارد، باید كارى شایسته انجام دهد، و هیچ كس را در عبادت پروردگارش شریک نكند».

از نظر روانشناسی، امید گونه ای آرامش خاطر در انسان می آفریند که در سایه ی آن، شخص راه حل های بهتری را برای رسیدن به اهداف و خواسته های خود برمی گزیند.

راستی که به سختی می‌توان بیانی از این رساتر، شیرین‌تر و امیدوارکننده‌تر پیدا کرد. این مضمون به صورت‌های دیگری نیز در قرآن کریم آمده است، نظیر این آیه شریفه که می‌فرماید:«أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛( زمر، 36.) آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟!» لحن این آیه متضمن عتاب نسبت به کسانی است که به سراغ غیر خدا می‌روند و در واقع از آنان سۆال می‌کند: مگر گمان می‌کنید خدا برای شما کافی نیست و نمی‌تواند نیازهای بندگانش را تأمین کند که به سراغ غیر او می‌روید؟

2- توکل

دومین راه حل «توکل » است، دین، در شما نوجوانان و جوانان قدرت توکل می آفریند و به شما می آموزد که در تمام امور، نیرویی بی نظیر و برتر را موکّل خود قرار دهید و به او تکیه کنید. دین اسلام پشتوانه ای برای آدمی قرار می دهد که در کتاب خدا با صفات «قادر، عزیز، قاهر و…» معرفی شده است؛ کسی که هر ناممکنی را ممکن می سازد. بی شک با وجود او و توکل به او آدمی هیچ آرزوی صحیحی را برای خویش دست نایافتنی نمی بیند.

«وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّۆْمِنِینَ؛( مائده آیه23)

و بر خدا توكل كنید اگر ایمان دارید.»

«وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛( طلاق(65)، 3) و هر کس بر خدا توکل کند، پس او برای وی کافی است.»

توکل

راستی که به سختی می‌توان بیانی از این رساتر، شیرین‌تر و امیدوارکننده‌تر پیدا کرد. این مضمون به صورت‌های دیگری نیز در قرآن کریم آمده است، نظیر این آیه شریفه که می‌فرماید:«أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ؛( زمر، 36.) آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟!» لحن این آیه متضمن عتاب نسبت به کسانی است که به سراغ غیر خدا می‌روند و در واقع از آنان سۆال می‌کند: مگر گمان می‌کنید خدا برای شما کافی نیست و نمی‌تواند نیازهای بندگانش را تأمین کند که به سراغ غیر او می‌روید؟

3- تفکر

راه بعدی «تفکّرسالم» است؛ تفکری که بارها قرآن از آن با عنوان «تعقّل » یاد می کند و به کمک این تعبیر آن را از خیال پردازی و اندیشه های احساسی و غیر عقلانی جدا می نماید.

قرآن کریم می فرماید: « خردمندان کسانی اند که در همه حالات چه ایستاده و نشسته و چه در حال خفتن خدای را یاد می کنند و همیشه در خلقت زمین و آسمان تفکر می کنند و می گویند: پروردگارا! این جهان با عظمت را بیهوده نیافریدی، تو پاک و منزهی، پس خدایا ما را به لطف از عذاب دوزخ حفظ بفرما.» (سوره آل عمران،آیه 191)

انسانی که در پی دستیابی به خوشبختی است، خود باید برای سعادت و آمال درستی که در راه آن دارد، چاره اندیشی کند. تفکر، فاصله انسان را تا آرزوهایش کاهش می دهد و به او می نمایاند که برای دستیابی به هر کدام از آنها تا چه اندازه تلاش کند و حتی کدام یک را در راه دستیابی به دیگری از ذهن خود حذف کند.

خداوند به انسان می آموزد که در همه حال (هم در آرزوهای دنیایی و هم در آرزوهای اخروی) امید داشته باشد و انسان یاد می گیرد که هیچ گاه ازرحمت خدا ناامید نباشد؛ زیرا امید عامل حرکت انسان به سوی کمال است و تا انسان امید نداشته باشد، حرکت تکاملی اش کامل نخواهد بود

4- دعا و نیایش

خدای مهربان به رابطه ی خود و بندگانش بسیار اهمیت داده و همواره آنها را به راز و نیاز با خود فرا خوانده است، اگر چه از نیات قلبی همه ی انسان ها آگاه است، اما شدت اشتیاق او به بندگانش تا اندازه ای می باشد که دوست دارد بندگانش با او سخن بگویند و خواسته هایشان را با خدایشان درمیان بگذارند.

«قُلْ ما یَعْبَۆُا بِكُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاۆُكُمْ»[ فرقان، 77] ؛ بگو اگر دعایتان نباشد پروردگار من اعتنایی به شما ندارد.

«وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ»[ مۆمن، 60]؛ یعنی پروردگارتان گفته: مرا بخوانید تا اجابت‌تان كنم كسانی كه از پرستیدن من كبر می‌ورزند به خواری به جهنم وارد خواهند شد.

آنچه باید در کنار همه ی این راه حل ها به آن توجه نمود، تلاش خویشتن است. باید به خاطر داشته باشیم که تا خود انسان نخواهد، کاری انجام نمی شود و همیشه این خود ما هستیم که باید برای آینده و آرزوهایمان تلاش کنیم. خداوند در قرآن می فرماید: «برای آنان چیزی جز آنچه برایش تلاش می کند، وجود ندارد.»

 نظر دهید »

امربه معروف با چشم ها

26 بهمن 1392 توسط سوراني

مثل هر روز خسته از دانشگاه بر می گشتم و توی پیاده روی شلوغی که سوسوی چراغ های تبلیغاتی مغازه هاش چشم عابر ها رو خیره می کرد با صلابت و سر بلند بدون توجه به افرادی که از کنارم رد می شدند به سمت خونه می رفتم که یکدفعه پیاده روی شلوغ در نقطه ای کچل شد و حس ششمم بهم گفت یکی داره نگاهت می کنه. چشام رو چرخوندم و نگاهم گره خورد به نگاه دختر خانمی که حسابی بزک کرده بود و حجاب مناسبی نداشت و روسریش رو شل کرده بود و دنبال نگاهی می گشت که نگاهش کنه.

امر به معروف با چشـــم ها

نمیدونم چی شد یاد حدیث پیامبر(ص) افتادم که فرمودند: «اگر کسی برسد به ناموس مردمی که در کوچه رد می شود به حرمت حرف خداچشمش را زمین بگذارد، خداوند به آنچه در کره ی زمین خلق کرده است،به ملائک می گوید برایش ثواب بنویسند» افتادم و چشمام رو ازش برداشتم و خیره کردم به سنگ فرش پیاده رو. به چند قدمی دختر بدحجاب که رسیدم و دوباره چشمام رو بالا گرفتم و  چشمام رو به نقطه ای دور خیره کردم ولی با گوشه چشمام حواسم بهش بود که متوجه شدم تند تند داره موهاش رو میده عقب و روسریش رو سفت می کنه…

فهمیدم ناخواسته با حفظ نگاهم باعث شده بودم اون دختر بد حجاب متوجه اشتباهش بشه و حجابش رو درست کنه. امر به معروف حتماً نباید زبانی باشه بلکه با اعمال و رفتارمون هم میتونیم امر به معروف کنیم

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مدرسه علميه فاطميه مشکين شهر

وبلاگ حاضر در صدد ارائه مباحث فرهنگی واخلاقی می باشد.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • با عشق بازان در سنگر عشق
  • کمی عفیفانه
  • به یاد یار
  • حکایت پارسایان
  • ماهرانه زیستن
  • تراوش دل
  • خوان وحی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

مدرسه علميه فاطميه مشکين شهر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس